فرستنده :
يگانه جون
يكشنبه 91/10/17
نابينا به ماه گفت : دوستت دارم .
ــ ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني .
ــ نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم .
ــ ماه گفت : چرا ؟ ــ نابينا گفت :
اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم
ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم
فرستنده :
عارفي
جمعه 91/8/26
تا ابرتير ه هست دلم وا نميشود
يعني مقيم خانه گلها نميشود
موجيست در دلم كه به سا حل نمير سد
شوريست در سرم كه شكيبا نميشود
اند يشه كويري چشمان تنگ من
افسوس محو وسعت دريا نميشود
درسا يه سار باغ سپيدارعشوه گر
درد آ شنا ي لا له صحرا نميشود
ازمن مپرس علت اين داغ بي شكيب
رازيست سر به مهر كه افشا نميشود
شهر از حضور دلهره بيمار گونه است
وقتيكه عشق و عا طفه معني نميشود .
(سارائي)
فرستنده :
داوود
پنج شنبه 91/5/26
سلام ...، روزگاري بس عجيب است،
مي دوي به دنبالش از تو فرار مي کند،
پشت مي کني، به سويت مي شتابد!
آنجا که قراري مي يابي، عين بي قراريت مي شود!
هيچ وقت آني که مي خواهي نمي شود ، نمي شود .